for you...
Hy u.... Can u help me ??? U know whereis mind ???
i don't know .... i'm sad, i'm wikness plz come in to me....
i'm alone . my fether ure broken, plz help me.....!!!!??
Come in to me , i don't come in to u...
I give u 2 fether so u fly in the sky .
come in to me my love , your mind is in the my hand......
but
I say the SKY is black
because
My sky is your EYES....
حسی ندارم مثه اسمون که وقتی غم داره منم غم دارم ...
اخ که چه حسه بدیه وقتی احساس میکنی تنهایی ....
بغض گلوت دیگه نمیزاره به چیزی فکر کنی .....
بیخیال مهم اینکه بتونم شمارو شاد کنم ....
دنیا همین روزاش قشنگه ...
یه روز غمه...
یه روز شادی شور ...
یه روز زندگی....
یه روزم مرگ....
فقط اگه میشه عشق رو توی یک جمله کوتاه واسم بگین ازتون ممنونم....
میدونی چی دیدم واااااااااااااااای باورم نمیشه که مامان و بابامم عاشق و معشوق بودن....
البته این نامه رو زمانی که نامزد بودن نوشتن هاااااااااااااااااااااااااااااااا
اخه جای تعجب داشت واسم که احساسشونو روی برگه های سفید کاغذ بنویسن تا یادگاری بمونه...
اینم از متن نامه:
سلام عزیزم:
بنام انکه پیوند دهنده قلب هاست....
بنام انکه سرلوحه عشق هاست.....
بنام انکه عشق را افرید و دو قلب عاشق را امید داد؟!
باری سلام دوستت دارم عزیزم..... اگر زندگی را اغازیست........حال تنهایست.....
تنهایی را پایانی نیست.... اگر گریه را غمی ایست.....خنده را شادی یست........
پس بخند و لبخند بزن عزیزم....
دوستت دارم و تا ابد میپرستمت.....؟! یه بوسه از راه دور برای عشق پاکم....
سلام به پاییز که از راه میرسد و برگ ریزان زمستانی را اغاز میکند ک سردی ان وجودم را می لرزاند
و دوست دارم که شما محبوبم با نفس های گرمتان به وجودم گرما ببخشید....
باری سلام به گرمی عشقی سوزان......میپرستمت....
باری اگر تنم را مانند بودائیان هند در اتش سوزان بیافکنند و بسوزاننم و وجود خاکسترم را در دریای
بیکران همچون اقیانوس رها نمایند هیچوقت فراموشت نمی کنم باز هم وجود خاکسترم فریاد
بر می اورد که دوستت دارم و تا ابد میپرستمت؟!......
عزیزم زندگی سرابیست که منو شما را به دنبال خود میکشاند و مانند پلی می ماند که همه باید از
روی این پل عبور کنیم٬بعضی با خوشی وشادی عبور میکنند بعضی دیگر با کوله باری از غم وغصه...
دوست دارم که ما هم با خوشی ها و شادی ها از روی این پل عبور کنیم و امیدوارم که با هم زندگی
خوشی و خوبی را اغاز کنیم ....
کتایون جان دوستت دارم و تا ابد میپرستمت....
عزیزم دلم خیلی برات تنگ شده ناراحت من نباش....
من تا ۱۰ روز دیگر میایم و باز هم دیدار ها تازه میشوند و لبها به هم بوسه و لبخند میزنند....
الان که برایت نامه مینویسم ساعت ۱۱:۵۷ شب است و با ترانه حمیرا که اسمش ( هواسم و پرت میکنه
صدای مثه بلبل)را گوش میدهم...
عزیزم کاش یه کبوتر میشدم و در کنارت مینشستم.....
کوچک شما پرنده ی تنها همسرت مهدی...
کسی که هرگز فراموشت نمیکند همسرت مهدی...
میدونین یه چیزی واسم جالب بود واسه همون این پستو گذاشتم...
اونم این که شما که جوونای امروزین و دم از عشق وعاشق شدن میزنین تا حالا چند بار واسه
عشقتون نامه نوشتین و ابراز عشق کردین....
ازتون میخوام که بگین تا حالا چند بار عشقتون ابراز کردین اون توی نامه یا هر چیزدیگه.....
آریایی , 3750 زرتشتی , 2571 هخامنشی بر شما
آریایی های صبور و استوار فرخنده باد . به امید روزهای
خوب نـوروز بر همه ایرانی های عزیز،
خجسته، فرخنده و پیــروز بــاد
® ღ ற£ઈį ♪ ƒ ๑҉
✌
Happy nowruz Day
روی هم گذاشتیم و برای ساعاتی به خواب رفتیم...
میبینی که زمان انقدر زود میگذرد که زمانی برای راه حل نداری...
همه ی ما منتظر بهاریم و لحظه شماری میکنیم ولی نمیدانیم این لحظاتی که میگذرد همان عمر
ارزشمند ماست که در یک چشم بهم زدن به اتمام میرسد ...
فقط در یک جمله ی کوتاه میگویم:
از تمام لحظه ها ثانیه به ثانیه زندگی خود چه زیبا چه زشت لذت ببرید زیرا شاید زمانی
برای جبران نباشد و یا اینکه هرگز دوباره مانند بهار متولد نشویم....
بهار را به همه ی دوستای بهاریم تبریک میگم....
بهش گفتم خودت برو فقط خواهشا زود برگرد....![]()
داشتم تو خیابونا راه میرفتم و مغازه هارو نگاه میکردم که متوجه شدم یه ماشین دنبالم راه افتاده![]()
منم اصلا حوصله نداشتم اخه قبلش ...... چندتا چهارراه رد کردم دیدم هنوز دنبالمه بعد رفتم
جلوش گفتم از خودت خواهر مادر نداری؟؟؟ (..........................................................) ![]()
تو پرانتز سانسور شده اخه خیلی حرفای زشتی بهش زدم بعدش دیدم هنوز دنبالمه و
رفتم تو کوچه یه اجر برداشتم زدم شیشه ماشینشو شکستم .....
واااااااااااااااااااااااای از ماشیت پیدا شد یه کوچولو ترسیده بودم اخه کسی تو کوچه نبود ....
یه نگاه به من کرد گفت:![]()
![]()
![]()
عذر میخوام بعدشم رفت
هر روز که بالانس نداره میمیرم تا یه پست بزارم ....
تازه مثلا نت پر سرعت وایمکساشونم به درد عمشون میخوره....![]()
الانم که کار دارم انقد بالانس داره که کامپیوترم هنگ کرده اخه تا حالا به این سرعت تو نت نبوده فکر کنم
بالای ۵ که اینجوری با تعجب داره کار میکنه....![]()
تازه هنوز مثه نفت و بنزین ملی نشده اینجوریه اگه ملی بشه چی میشه ؟؟؟؟![]()
فکر کنم کاپیوترم از سرعت بالا داشتن ذوق مرگ شه طفلکی دلم براش میسوزه و همین الان بهش
تسلیت میگم....![]()
![]()
امروز به عمق وجودم رفتم و جز تو چیزی نیافتم....
امروز به تو می اندیشیدم و جز عشق چیزی نیافتم....
امروز به خنده هایم فکر کردم که دیگر نیستند و دلیل رفتن لبخندم رفتن تو بود....
امروز به هرچه اندیشیدم در اخرش تو بودی....
برای انی که میاید و بدون رد پایی میگریزد....
میدانم کیستی ولی نمیدانم کیستم فقط میدانم ازجرعه ای آبم و از مشتی خاک...
اما میدانم کیستی تو همان فرشته ای که داشتنت رویاست٬خواستنت دنیاست.....
برای انی که میاد و ارام میگریزد....
دو قرنه خسته وتنهام ....
دو سال انگار شده دوریت....
چقدر تاریک این شبهام...
چه احساس بدی دارم !!! چه احساس بدی دارم !!!
هوا روشن شده انگار !!! هنوز بیداره بیدارم !!!
خواب به چشمام نمیاد ...
دلم صداتو باز میخواد....
لعنت به این ثانیه ها !!!! اخه چه جور دلت میاد !!!
خواب به چشمام نمیاد....
دلم صداتو باز میخواد ....
لعنت به این ثانیه ها !!!! اخه چه جور دلت میاد !!!
برای انی که میاد و بدون رد پایی میگریزد..!!
برای انی که میدانم میاید و بدون رد پایی میگریزد....
تو را فرا میخوانم به عشقی که تماما تو را تمنا میکند...
فقط برای انی که مرا به دوست داشتن وادار نمود....
با شمااااااااااام هاااااااااااااااااا
اره خودتو میگم ......
چرا اعتماد به نفس نداری که خوشگلی...............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میخوای بزنم تو گوشت.......؟؟؟
یا یه راه حل بگم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب حالا شد یه حرفی..........
راه حل:
هر روز صبح بعد از اینکه بیدار شدی برو جلو اینه به خودت بگو که من زیبام............!!!!!!!
امتحانش کن...![]()
گریزانم کردی از لبخند برگرد که چشمام خیسه خیسه...............
قلب کوچکی دارم میخواهم تو تا ابد درونش باشی........
هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
یووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووق برای استقلال
وابسته عشق شدم اخ از این دل که برای دیگری بود....
سر به رویا زدم وای که رویام حقیقی بود........
به دنیا امدم خواستم بروم وای، من برای دیگری بود........
فقط میخواهم دوباره لبخند را به لبانم باز گرداند.........
من تو را میخواهم.....
البته یه کوچولو عصبی اخه از بووووووووووس بدش میاد منم هی بوسش میکنم...
نفهمیدم چطور میشه فراموش کرد قشنگیتو....
تموم لحظه هام این بود که تو فکرت نباشم....
تو بودی توی هر لحظه نشد ازتو جدا شم....
تو کی هستی... که من عاشق... پای چشمای تو موندم ....
توی غربت ...لحظه هامو پای عشق ..تو سوزوندم....
شعر زیبای چشاتو مینویسم روی دریا
موج ابی نگاتو میبرم به اسمونها
رقص بارون از تو چشمام واسه تو هرشب روونه
یاد تو میون غربت دلمو کرده دیوونه
فکرو ذکرم ،جونو جسمم بدی ناب نتونستم
نتونستم دور از تو فقط انگار تن و جسمم...
تو کی هستی... که من عاشق... پای چشمای تو موندم ....
توی غربت ...لحظه هامو پای عشق ..تو سوزوندم....
بعد به خودم نگاه کردم به داییم نگاه کردم این خل وضع چی داره میگه .....
بعد بالا سرم دست کشیدم موهام که بیرون نبود
پس چرا الکی گیر داد بعد بهش گفتم : توهم زدی خانم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخ دوست داشتم چادرشو رو سرش پاره کنم میمون اشغال......
همین کارا رو میکنن که دختر پسرامون عقده ای میشن و میرن به راه های خلاف....
بعد فردا سر از هزار جا در میارن دیگه!!!!!!!!!
میدونی چیکار کردم پامو دراز کردم زیر پاش بعد نزدیک بود بخوره زمین برگشت نگاه کرد میخواست یه
چیز بگه با داییم زدیم جاده خاکی....(کلی خندیدیم)
یادمه یه کوچولو که بزرگتر شدم بهم گفت اگه عاشق بشی دیگه دخترم نیستی...
یادمه وقتی بزرگ شدم منو از عشق منع کردن....
حالام که بزرگ شدم ازم میپرسن عاشق شدی؟؟؟؟
احساس عجیبی دارم ولی من نمی دانم چیست؟؟؟!!
من را درک کن تا تورا درک کنم ....
بابام منو منع کرد مادرم مرا سرد کرد ولی نمیدانم که چکسی مرا عاشق کرد...؟؟؟!!!
واسه تنها ترین گل دنیا دعا کنید تا بهر اب در جایی یابد
که لایق گل باشد نه گل لایق اب....
حالشو بگیرم اولش قبول نکرد ولی بعد گفت باشه!!!
تموم لباسارو دونه دونه پرو کردم ولی هیچکدوممش خوشگل نبود(خوشگل بود ولی...) بعد به داییم
گفتم من از هیچکدوم خوش نیومده داییم گفت دختر تو اصلا میفهمیی چی داری میگی سه ساعت
اینجا این خانم خوشگلرو الاف خودت کردی این لباسارم ریختی بهم بعد لباس نمیخوای....
حالا این خانم باید با دستای ظریفش اینارو جمع کنه!!!؟؟؟؟
گفتم ببخشید خانم کافی شاپ این نزدیکیا هست گفت اره..و بعد گفتم دایی جان نظرت چیه
دست این خانم خوشگلرو بگیری ببری کافی شاپ من ایجا بمونم داییم گفت عالیه دختره که
باورش شده بود داییم ازش خوشش اومده بود قرمز شده بود
گفت من که الان نمیتونم کارمو ترک کنم ولی خب میتونم واسه عصر میتونم دلمو گرفته بودم
داشتم از خنده میمردم از مغازه اومدم بیرون بعد ..............
به داییم گفتم دایی زن دایی تو ماشین منتظره میگه دیرمون شده بریم دیگه..!!!!
اخ اخ اخ دختر هاج و واج مونده بود کمرش شکست بعدم رنگش قرمز شد .......
چهارشنبه سوری سال گذشته با دختر پسرای محله تصمیم گرفتیم جایی نرمیو تو کوچه خودمون
اتیش بازی کنیم... بعد این پسرا خیلی ادعا شون میشد دیگه داشتن میرفتن رو اعصابم....
به دخترا گفتم هوامو داشته باشین....
به پسره همسایمون که اسمش محمد بود گفتم بیا جلوی پامون یه ترقه سیلور روشن کنیم
هرکی از صداش ترسیدو جا خورد باید امشب بستنی بده.... باشه قبول کرد.
هیچوقت یادم نمیره چی شد ترقه رو روشن کردم اولش فکر کردم روشن نشده خم شدم
دوباره روشنش کنم یه دفعه پووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف ترکید
تنها چیزی که میشنیدم این بود بییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییب
(مشترک مورد نظر چت کرده بعدا مزاحم بشید) بعد نتیجرو از بچه ها که پرسیدم گفتن که من
بردمو محمد گفت بابا دمت گرم خیلی باحالی همینو که گفت
یک ترقه سیلور انداختم زیر پاش دو متر پرید هوا اخ که چقد قیافش خنده دار شده بود یه جیغ بلندی زد
همه بهش میخندیدن....
(کلی حال کردم)
یه روز که رفته بودم روستا پدر بزرگم اینا توی باغ یه توله سگ داشتن خیلی ناز بود دلم میخواست
اذیتش کنم
اونم چه جور بعد دیدم تو باغ بغلی سه تا پسران این هاپوکوچولوی مام
از غریبه ها بعدش میومد از رو دیوار پرتش کردم اونطرف دیوار کوتاه بود بعد
دو سه تا سنگ به جسی زدم......۱-۲-۳
رفت چسبید به پای پسره (نمیشد بنویسم دقیقا کجا)
اخ یه جیغی زد اصلا حالشو بردم
جسی بدو پسرا بدو جسی برگیر پسره جفت کرد شلوار یکیشون که پاره شد
حال خودتون قضاوت کنین پسرا ترسون یا دخترا.....؟؟؟؟
(ادامه دارد...)
بابام برگشته میگه: انقدر نمیای بخوابی تا من خوابم ببره اون موقع شرمندت میشم!!!!!!
یعنی چی!!!!!!!!!!!!!
گفتم : اجازه انگار یکی از دبیران تو دستشویی دبیران گیر کرده بد همه مثه این ادم ندیده ها از داخل دفتر اومدن بیرون تا فیلم سینمایی نگاه کنن انگا نه انگار که جلسه بود .... این قضیه به خوبی و خوشی گذشت....
ولی از شانس بده من سال سوم سورپریزم کرد اخه به اینم میگن شانس؟؟؟؟
هیچی سال سوم کل بچه ها ازش بدشون میومد سر کلاس جبر که میشستیم تاد اخر زنگ تو لک بودیم یه روز که کلاس رو هوا بود که یه دفعه جو گرفتش از خودش تعریف کرد من اینجوری من اونجوری من تو مدرسه دیسکو تهران درس میدادم و....(کلی تعریف دیگه)
بعد بلند گفت: از مادر نزاییده کسی بخواد منو اذیت کنه....!!
دستم بلند کردم و گفتم خانم زندگی(فامیلیش زندگی بود) دیدی زندگی یکی رو سر راحتون قرار داد تا حسابی شمارو ضایع کنه...
گفت منظورت چیه؟؟؟
گفتم منظورم اینکه یادتونه دوسال پیش تو دستشویی گیر بودین با اجازتون یکی زاییده شد که شمارو خوب اسکول کنه....(هه هه هه هه هه هه هه هه)
میدونی کلاس رفت رو هوا رنگش مثه گچ سفید شده بود خیلی باحال شده بود...
ولی خب از کلاسش تا اخر خرداد اخراج شدم اینم فایدش که دیگه هیچوقت ندیدمش..
یه خاطره دیگم ماله سال دوم دبیرستان بود که نزدیکای چهار شنبه سوری بود منم که عاشق ترقه بازی
تو مدرسه بودیم که معاون اداره اومده بود بازدید خیر سرش به بچه ها گفتم که حالشو بگیرم؟
همه موافق بودن تو راه رو طبقه بال داشت راه میرفت بعد مام دبیر نداشتیم(خوش شانسی محض) یه ترقه سوتی رو از زیر در انداختم بیرون بعد..... این معاون ۲ تا پا داشت ۴ تا دیگم قرض گرفت و در رفت بعدم دیگه مدرسمون نیومد...
فقط نفری ۲ نمره از انظباتمون کم کردن ولی ارزش داشت کلی خندیدیم دلمون شاد شد...
یه بارم وقتی رفته بودیم نزدیک دماوند پیکنیک که بغل ما یه اکیپ پسر نشسته بودنو ناخواسته شنیدم که از دخترا بد میگفتن مثلا دخترا از سوسک میترسن فقط یه اینه و کلی لوازم ارایش بهشون بده میرن خودشونو مثه این دیوونه ها تو اتاق زندانی میکنن و مهم تراز همه اینکه میخوان برن بیرون سه ساعت طول میکشه تا فیسشون درست کنن....
یه دفعه دیدم که یه چیزی رو زمین حرکت میکنه رفتم نزدیک دیدم که مارمولک.....
اونجایی که ما نشسته بودیم فقط مارمولک داشت تصمیم گرفتم که یه درس حسابی به این پسرا بدم یکی از مارمولکارو به هزار بد بختی گرفتم از کنارشون که رد شدم انداختم بینشون انچنان جیغی زدن که همه بهشون نگاه کردن...
بعد گفتم که شما از ما ترسوووووتر از این حرفاین........
(ادامه دارد)
(اگه از این خاطرات اسقبال شه بقیشو مینویسم)
ازش خواستم که باهم مسابقه بدیم و شرح مسابقه این بود که:
هرکی ۴ کاری که از نظر دیگری سخت بود رو بیان کنه و بعد انجام بدیم....
اون اینجوری گفت: ۱- واسش یه سوسک بگیرم.
۲- جلو دوستام و دوستاش بزنه تو گوشم(تلافی کردم) ۳- از دیوار بالا بریم.
۴- .......(گفت اخرش میگه)
منم این شرطارو واسش گذاشتم: ۱- روسری سرش کنه.
۲- جلو دوستاش و دستام بزنم تو گوشش(البته ۲ زدم)
۳- تاحالا دکل مخابراتو دیدین؟؟ خونه یکی از دوستام دکل داشت باید ازش بال میرفتیم..!
(میدونستم از بلندی میترسه). ۴- اخرش میگم....
ما تمام این کارا رو انجام دادیم خیلی جالب بود ولی وقتی به شرط من رسیدیم که از دکل تلفن بالا بریم چون از بلندی میترسید بالا نرفت....
ولی من رفتم بالا خیلی اسم جالب بود ترس داشت ولی خب میارزید... وقتی اومدم پایین گفتم شرط اخر بگم که کم اوردی حسابیم کم اوردی ااااااااا
شرط اخرو گفتم چون اون باخته بود قرار شد با زشت ترین دختری که من دیدم دوستش بشه....
و همین اتفاقم افتادش با یه دختری به اسم(......) اشنا شدمو شمارشو بهش دادم یه چیزی دوستی بینشون خیلی عمیق شده بود....
جالبه نه ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!! اینجوری از دستش خلاص شدم..